سال‌نامه

دفتری برای یک سال

سال‌نامه

دفتری برای یک سال

نهم فروردین / 46 سالگی

اندازه‌ی تمام این‌روزها که آمدند و رفتند باید بیاید و برود تا من بشوم یک آدم 46 ساله. من همینقدر را دوست دارم، به نظرم 23 سالگی برای مردن خیلی زوداست و تا قیامِ قیامت، سوژه به خوانواده‌ات داده‌ای که ناراحت باشند. 46 سالگی هم البته خیلی وقت مناسبی نیست، احتمالا من آن موقع برای خودم زن و زندگی دارم، دو سه تا هم توله‌ی قد و نیم قد. منطقا باید بالای سرشان باشم تا وظایف پدری را به سرانجام برسانم. اما نه من آن زمان دیگر حوصله‌اش را ندارم.


وقتی در 46 سالگی بمیری، نه می‌گویند جوان بود و خیر از دنیا ندیده رفت و نه می‌گویند که آنقدر پیر و هاف‌هافو شده بود که تنبانش را هم نمی‌توانست بالا بکشد. سنی‌است بین بد و خوب، بین پیری و جوانی

یکم فروردین / سلام

نوشتن، همیشه برام خوب بوده. حتی اگر بی موضوع و بی‌وقت تصمیم گرفته باشم که بنویسم و حتی اگر متنی رو بنویسم و درست توی اخرین کلمات و جمله‌ها خودم از مزخرف بودنشون خندم بگیره و یک‌جا روونه‌ی سطل زباله کنم. 


سلام، حال شما خوبه؟ عیدتون مبارک!


همین چند دقیقه قبل بود که دلم خواست بنویسم. اما سوال اساسی این بود : کجا ؟ خیلی با کاغذ و قلم برای نوشتنِ خورده اراجیف مانوس نیست و کیبورد رو ترجیح می‌دم. وبلاگ دارم، اما مگه آدم همه‌چیز رو تو وبلاگش می‌نویسه ؟ می‌بینید چقدر راحت میشه برای درست کردن یه وبلاگ جدید و بی‌نام و نشون تصمیم گرفت و خیلی سریع‌تر عملیاتیش کرد ؟


سال تولید ملی‌تون مبارک


هوای این‌روزهای اول سال که حتی با اکراه هم نمیشه بهار نامیدش، سرده و من این سرما رو دوست ندارم و کلی از برنامه هام رو به هم ریخت. دوست داشتم که شبهای اول سال که تعطیله و تعطیلم، خیابون های این شهر همیشه شلوغ رو که اینروزها به شکلی باورنکردنی خلوتن رو وجب کنم، گز کنم. اما نمیشه. میدونید، من آدمِ سرمایی‌ای هستم.


عیدی گرفتید تا حالا ؟


از آخرین باری که روی یه سرویس وبلاگِ وطنی وبلاگ نوشتم، مدت زیادی می‌گذره. نمیدونم چرا این تصور مالیخولیایی که همه‌ی سرویس‌های وبلاگ وطنی آدم رو می‌پان از من دور نمیشه و فکر می‌کنم همیشه هستند آدم‌هائیکه نگاهشون به من و کیبور منه و هر آن ممکنه دربزنن و بیان تو. نشه یه موقع این طوری ؟


بفرمائید سیگار


معلوم نیست اینجا موندگار باشم، در واقع ماندگاریم ربط مستقیمی داره به کششی که اینجا برام ایجاد کنه و وقتی که بتونم براش تو روزهای بعد از تعطیلاتم پیدا کنم. درباره‌ی اولی خودم خیلی چشمم آب نمیخوره و درباره دومی هم به همین شکل.